فارغ از همه پیامدهای این گفتهها، سؤال این است که چرا متولدین دهه ۶۰ این قدر چالشبرانگیزند؟ آیا تنها تعداد آنهاست که مشکل ایجاد کرده یا آنطور که حالا نماینده مجلس میگوید، خصوصیات رفتاری دههشصتیها هم باعث گرهخوردن سیاستهای جمعیتی شده است؟ مهمتر از همه اینها، اینکه آیا میتوانیم متولدین یک دهه را شامل خصوصیات مشترکی بدانیم؟ به این معنا که معتقد باشیم همه دههشصتیها در زمینه ازدواج - که حالا بحثش داغ شده - همچنان منتظر نیمه گمشدهشان هستند!؟
آن طور که غفور شیخی، جامعهشناس، به جام جم میگوید، میتوان خصوصیات مشترک و البته دلایل مشترکی هم برای متولدین این دهه متصور بود. به عنوان مثال همه آنها گذشتهبازند! او به جام جم میگوید: «شاید هیچ نسلی را نتوانیم به اندازه متولدین دهه ۶۰ نوستالژیباز بنامیم. کافی است برای یک متولد این دهه موسیقی کارتن «واتو واتو» یا سریال «اوشین» یا برنامه «دیدنیها» را پخش کنید. مطمئن باشید نگاهش خیره به افق میماند و تا چند ساعتی حال و هوای دیگری دارد. نبود فراغتهای معمول در آن دهه برای کودکان آن سالها باعث شده همین محدود فراغتهای موجود همچون کارتنهای ساعت پنج بعدازظهر یا سریالهای قبل از قطعی برق در ذهنش ماندگار شود.»
مؤلفههای مشترک مهمتری هم وجود دارد. شاید مهمترین تفاوت آنها در این باشد که بدانیم این نسل، آخرین نسلی است که عصر پیش از اینترنت را به یاد دارد! در زمانه زیستی این نسل، تلفن همراهی هم وجود نداشت، چه رسد به اینترنت پرسرعت و متاورس! به همین دلیل نوع ارتباط این نسل با فضای پیرامون زیستیاش کاملا حقیقی است. از رفاقت و دوستیهایش گرفته (که هنوز و همچنان هم پابرجا و استوار است) تا نوع مواجههاش با ساختار خانواده که همچنان نسبت به نسلهای بعدی از وابستگیهای عاطفی بسیاری برخوردار است.
رد این خصوصیت رفتاری را باید در زیستن در زمانه پیش از اینترنت بدانیم هر چند شاید عجیبترین ویژگی مشترک آنها که حالا مورد انتقاد نماینده مجلس هم قرار گرفته به فراریبودن از زندگی مشترک برگردد اما چرا دهه شصتیها ازدواجی نیستند؟ این موضوع در دادههای آماری رسمی هم دیده میشود. به عنوان مثال هنوز ۳۳ درصد مردان متولد این دهه ازدواج نکردهاند. آن هم با علم به این موضوع که همه آنها دیگر در آستانه میانسالی قرار دارند. این درصد برای زنان متولد این دهه هم ۲۰ درصد است.
غفور شیخی میگوید: «به نظر میرسد دهه شصتیها بیش از حد پی تحصیل، شغل و افزایش توانمندیهای خودشان بوده و هستند. البته این تصمیمی نبود که خودشان بهتنهایی بگیرند. واکنش، رفتارها و باورهایی که در ذهن آنها گنجانده شد نیز در این امر بیتاثیر نبود. به عنوان مثال به یاد داریم که دختران این نسل بهشدت به ادامه تحصیل ترغیب میشدند. ازدواج یک دختر دهه شصتی در دوران دبیرستان و تا قبل از ورود به دانشگاه به شکل عجیبی یک واپسگرایی بود و اگر این اتفاق میافتاد، عمدتا از چشم دوستان و همکلاسان و مسئولان مدرسه دور میماند. آنچه در کلاسهای درس و مدرسه عموما ترویج میشد این نکته بود که فقط خوب درس بخوانند و حتما به دانشگاه راه یابند. آنقدر این افکار در ذهن آنها تزریق شد که کمتر به بخش مهم هویت زنانه یعنی همسر و مادربودن پرداخته شد؛ حال آنکه دختران نسل قبل و حتی بعد از آن، این قدر تحت فشارهای اجتماعی برای ادامه تحصیل نبودند.»
منبع: جام جم
تبادل نظر